داشتن و ارتقا استانداردهای درست
استاندارد های درست و ارتقا آن
سلام عرض میکنم خدمت همهی مخاطبای عزیز خیلی خوشحالم که با یک ویدیوی دیگه در خدمتتون هستیم مخصوصا یکی از موضوعاتی که بسیار برای من جذاب و تجربهی من میگه که در زمینهی موفقیت و داشتن یک زندگی خوب بسیار اهمیت داره مثل همیشه تکرار میکنم بحث موفقیت صرفا بحث اقتصادی یا درآمد نیست این که ما بتونیم براساس ترفندی خوبی داشته باشیم و خوشبختی را لمس کنیم میشه تعریف درست از موفقیت و وقتی ما بتونیم از زندگی لذت ببریم بتونیم به خواستههامون در چارچوب تعاریف برسیم این تعاریف هر روز ارتقا بدیم قطعا درآمد هم خوشش میاد قطعا پول هم دنبال ما میاد و به همین دلیل که آدمهای موفق ممکنه بارهای بار پول ر دارایی و ثروت و ازدست بدن و دوباره به دست بیارن چون این موفقیت در وجودشون در شخصیتشون موضوعی که امروز میخوایم در موردش صحبت بکنیم یکی از مسایل بسیار مهمی که در شخصیت انسانهای موفق وجود داره من برای اینکه یک بار دیگه تکرار بشه اهمیت شخصیت انسانهای موفق مخصوصا برای دوستانی که ممکنه این موضوع ر نشنیده باشند اشاره بکنم به یک مسیلهی بسیار مهم که میگن شما با تلاش میتونه قله برسی ولی با شخصیت که روی قله میمونیم و اگه در نظر بگیریم من میخوام ده تابلوی مرتفع ر یکی پس از دیگری پخش بکنم باید روی اولی بمونم تا به دومی برسم اگر به اولی برسم سقوطک مخدومی نمیتونستم به دومی برسم سقوط کنم هیچوقت سومی نمیرسدپس ماندگار بودن در جایگاهی که به دست آوردیم در زندگی و سقوط نکردن بسیار اهمیت داره اینجاست که ما میفهمیم شخصیت بر اساس جملهای که بهتون گفتم صرفا در ماندگاری ما روی قله تاثیرگذار نیست بلکه روی رسیدن به قلههای بلندتر هم تاثیرگذار یادش بخیر آدم دبیرستان بودم یه دورهی کوتاهی من خواهرمو میبردم رسانیددر مدرسه بعد خودم میرم دبیرستان فکر کنم خواهرم راهنمایی بود اون موقع یه بار توی تاکسی آقای پیری کنار یه پیرمرد همچین خوشتیپ و شیک و با انرژی بسیارخوبی اون موقع من حس خیلی خوبی از این آدم گرفتم تو تاکسی نشسته بود کنارم و برگشت گفت که پسر جون داری میری مدرسه گفتم آره گفت است چیه گفتم تجربی گفت میخوای دکتر بشه گفتگفت یه نصیحت بهت میکنم همیشه با خودت داشته باش.
و این نصیحت نمیدونم چجوری توی ذهن من و قلب من هک شد گفت دکتر شدن چه آسان آدم شدن چه سخت است سعی کن انسان درستی باشه من بعدها فهمیدم بحث انسان درست بودن که این فرد به من گفت صرفا موضوع اینکه من آدم با اخلاقی باشمستر اخلاق اخلاقیات هم بخشی از این ستون منش هم بخشی از این درست بودن و بدون اخلاقیات منش ما موفقیتهای ماندگار به دست نمیاریم یعنی اخلاقیات و منش بخشی از این شخصیت اما آدم درست بودن چیزهایی بیش از اخلاقیات و منش هم میخواد اگر فقط اخلاقیات و منش باشه و یه سری چیزهای مهمی که میخوام در موردشون صحبت کنم نباشند مخصوصا یک مسالهی بسیار با هم اخلاقیات و منش هم میتونه از دست بره از دید من این موضوع محور اصلی شخصیت محور اصلی حفظ اخلاق محور اصلی حفظ منش محور اصلی حفظ متوفایش محور اصلی داشتن زندگی درست و موفق و رو به رشد در هر زمینهای که قدم برداریم توی تحصیلات و تحقیقات برای مخترع برای موسیقیدانری یه خواننده برای ورزشکار برای بازیگر این مسیله محور همه چیز خواهد بود و از همه مهمتر محور شخصیت و نگرش ما خواهد بود و اگر نباشه ما هر چیزی ر هم که به دست بیاریم مادی یا معنوی علم و آگاهی میتونیم از دستش بدیم این موضوع که انقدر من در موردش الان در مورد اهمیت صحبت کردم چیزی نیست جز داشتن استانداردهای درسته و ارتقا استانداردها من بچه بودم کلاس اول و دوم راهنمایی یه بار از مدرسه که اومدم خونه پدرم بهم گفت که اوضاع مدرسه چطوره گفتم که جغرافیا بیست شدم اجتماعی بیست شدم دیویس شدم پدرم اخماش تو هم رفت گفت وقتی میگم اوضاع مدرسه چطوره دارم در مورد ریاضی و علوم میپرسم جغرافی و اجتماعی و دینی و به خودت مربوطه میخوای نمره بگیری میخوای که اون موقع شاید به عنوان یه بچه به من خیلی فشار اومد ولی از اونجایی که من همیشه به همه چیز خیلی فکر میکردم نشستم و به این موضوع فکر کردم بعد از یه مدت فهمیدم یه چیزهایی در زندگی از چیزهایی مهمتره و اندازهی این اهمیت تعیین کنندهی مسیر ما و این اهمیتها و اندازهی این اهمیتها استانداردهای ما ر تشکیل من اگر یاد نگیرم که مثلا اگر میخوام فرضا دکتری مهندسی چیزی بشه من با نگاه سنتی خانواده دارم صحبت میکنم.
اگر یاد نگیرن که برای دکتر یا مهندس شدن یا ریاضی خوب باشه فیزیکم خوب باشه میخواست شناسی خوب باشه یاد میگیرم اگر این ندونم به خودم یاد میدم که اگر اینا ر خواست نکردم با نمرهی مثلا جغرافی و اجتماعی و دینی و خیلی چیزای دیگه که بعدا قرار نیست برای من هیچ رتبهای داشته باشه دل خودم و خوش کنم یاد میگیرم به خودم بگم خب من اگر ریاضی و کم شدم اجتماعی ر بیست میشن هیچ ایرادی نداره خیلی عالیه معدل بالاست این نگاه نگاه بی استاندارد من با یه مثال خیلی ساده از بچگیم گفتم داستان فراتر از این حرفهاست و این یکی از معضلات بسیار بزرگ امروز جامعهی ماست بذارید من با یه مثال ساده براتون بگم یه بچهی پنجم دبستان ششم دبستان حالا نمیدونم اول راهنمایی قدیم یادم نیست تو چه دورهای بود که توان وجب به ما یاد دادن بهش یاد میدن دو به توان مساویست با چهار و رادیکال چهار مساویست با دو و این فکر میکنه این دیگه ته دنیای ریاضیات و معلم ریاضی برای این خدا حساب میاد این معلم ممکنه دیپلم ریاضی داشته باشه شما هیچ وقت نمیتونید به این دانش آموز ده یازده ساله حالی بکنی که یه لیسانس ریاضی از معلمت بیشتر میفهمه فوق لیسانس ریاضی از اون لیسانس بیشتر میفهمن یه دکترای ریاضی از این بیشتر میفهمن شما اگر یه دکترای ریاضی بیاری سر کلاس به معلمان اشتباه گفت این میتونه با تاسف بگه نه معلم من اشتباه مینهاداز ها ر تشخیص میده ما امروز تو جامعه درگیر همین معضل به شدت هستیم و این داره برا ما یک اضمحلال ایجاد میکنه چرا توی فضای مجازی میریم هرکی هرحرف یزد برای ما میشه سند هر کی هر چی گفت تو مسیر زندگی ما تاثیر میگذاره.
بدون اینکه حساب بکنیم اهمیت این آدمها چقدر اندازههامون چقدره آیا آدم قویتری وجود داره شما نگاه کنید امروز چقدر آدمهایی دارن توی فضای مجازی موفقیت ر آموزش میدن کوچیک میکنند مشاورهی اقتصادی و تجاری میدن مشاورهی زندگی میدن در صورتی که صرفا رفتن یه دوره گذروندن شباهنگم هیچکدوم از این افراد آموزش خوبی به شما نمیدن یا صاحب تجربه نیستند ولی بالای هفتاد هشتاد درصدشون صرفا دورهی کوچیک دیدن دورههای موفقیت ر گذروندن اگر ازشون بپرسید آیا به صورت عملی اینهایی که داری آموزش میدی رو خودت انجام دادی یا نه وارد زندگی میشیم میبینی ازبات این داغون به خاطر اینکه همینایی که داره منتقل میکنه خودش متوجه نشده آدم صاحب استاندارد میاد بررسی میکنه داره یک دانش از کیمیگ من ذره ذره مثالها میخوام نزدیک کنم به موفقیتهای واقعی در زندگی شما یه ماشین میخوای بخری یه سری استانداردها داری که باهاشون ماشین ر انتخاب میکنیم اگر استانداردها ضعیف باشه ممکنه بگی خب این شاسی بلند میخرم چون شاسی بلند اون سه دانه ر نمیخرنیا شاسی بلند مثلا موتورش هزار و چهارصد اون سه دانه دو هزار سیسی این شاسی بلند آپشنهای زیادی نداره اون سه تا آپشنهای بسیار زیادی داره این فنی قوی نداره اون فنی قوی داره وقتی استاندارد منفی صرفا روی اندازهی ماشین و شانسیش مسایل بسیار مهمتر نمیتونم در نظر بگیرم گفتم استاندارد میشه درک اهمیت مسایل و ارزش این اهمیتها اهمیت فنی ماشین چیه اهمیت حجم موتور ماشین چیه اهمیت که طراحیش چیه اهمیت ایمنیش چیه اهمیت آپشنا چیه اهمیت کم استهلاک بودنش چیه حالا کدوم یکی از این اهمیتها طرازان یکی یعنی من قدم اول اول باید بفهمم آقا شاسی ماشین یه اهمیتی داره ایمنیش چه اهمیتی داره طراحیش چه اهمیتی داره آشنا یه اهمیتی داره حجتیه اهمیتی داره فیشهمی داره قدم دوم باید بفهمم کدوم یکی از اینها اهمیت بالاتری داره.
یعنی اول باید جنس اهمیت اینها ر درک بکنم جنس ارزشمندی اینا ر درک بکنم بعد علامت بزرگتر کوچیکتر بذار علامت بزرگتر کوچکتر که تو دبستان یاد گرفتیم اهمیت فنی این مهمتر یا طراحی میشه اهمیت آپشن میمیره یا اهمیت مثلا شاسی بلند بودنش اگر من اهمیت هام درست تعریف نکنم استانداردهای درست داشته باشم میتونم به راحتی یه ماشینی ر پول بدم پول زیادی بدنیاین که بخرم که شیش ماه بعد سهمه بعد از خریدش پشیمونم امروز کم داره تو جامعه ما اتفاق میفته استانداردهای درستی برای ازدواج ندارم با کسی ازدواج میکنم که بعدا پشیمون میشن کم داره تو جامعه ما اتفاق میفته نداره زیاد اتفاق میفته استانداردهای ضعیفی برای انتخاب شریک تجاری دارم شرکایی ر انتخاب میکنم که بعدا باهاشون به مشکل میخورم چون اندازهها اهمیتها و اینکه کدوم بزرگتر کدوم کوچکتر ر محاسبه میرم تو یه تجارتی به صرف اینکه بهم گفتن این خیلی خوبه یه سرمایهی بزرگم میبرم و بعد ورشکست میکنم به خاطر اینکه حساب نکردم چی در این تجارت اهمیت یارنال باید رو کدوم قسمت سرمایهگذاری کنم باید به چه چیزهایی بپردازم من چقدر باید دانش داشته باشم میریم سراغ یه مثال دیگه توی زندگی درک بهتری داشته باشیم ما میریم سراغ یه پزشک این پزشک ممکنه سواد زیادی نداشته باشه میتونه ما ر به گمراهی ببره میتونیم وقتی مریضی بر بشکی که سواد بسیار بالایی داره و ما ر درمان میکنه هیچ وقت اینجا این موضوع برایما اهمیت خواهد بود خیر حالا من میام به این پزشکی که سواد کمتری داره میگیم سعی کن سوادتر بیشتر بکنی میگی باشه ماهی چهار صفحه مطالعه میکنه که سوادش بیشتر بشه پزشک دیگه هم میگیم سعی کن سوادتر بیشتر بکنی ماهی چهل صفحه مطالعه میکنه تا باسوادتر بشه نتیجهی کدوم بهتره مسلمانها صفحه مطالعه کرده چرا این کلاصف مطالعه میکنه این چهارتا به خاطر اینکه استاندارهاشون فرق میکنه و نهایتا به اونی که چهار صفحه مطالعه کرده وقتی بهش میگه آقا هنوز خیلی روی سواد کار نکردی میگم من خیلی دارم مطالعه میکنم من خیلی باسوادتر شدم چرا چون به نظرش ماهی چهار صفحه خیلی زیاده استاندارد ضعیف یک نتیجهی افتضاح به بار میاره و از همه بدتر هیچوقت نمیتونیم به این حالی بکنی که آقا جون تا استاندارد استانداردش نره بالا نمیتونی حالی بکنی باید بیشتر کتاب بخونی باید بیشتر تجربه کنیم و در نتیجه هیچ وقت پزشک بهتری نمیشه یه تعمیرکار ماشین تجربه و سواد کافی نسبت به ماشین نداره میگه برو یه ذره تجربه پیدا بکنه یه ماه میره تو یه تعمیرگاه دیگه پیش یه استادی وایمیسته کار میکنه برمیگرده میگه من خیلی تجربه پیدا کردم و کیفیت کارش بهتر نمیشه یکیشون میره یک سال پیش یه استاد وایمیسته کار میکنه تو استاندارد این یک ماه پیش استاد کار کردن خیلی زیاد تو استاندارد این ممکنه یه سالم کم باشه خب مسلما این موفقتر میشه ولی این فتاستان دارد بالا نبره تا زمانی که فکر میکنه یک ماه پیش استاد کار کردن خیلی زیاده تو نمیتونی آدم باتجربهتری ازش بسازی خودش نمیتونه باتجربهتر باشه نمیتونه رشد کنه نمیتونه پیشرفت کنه اینجاست که مام متوجه میشیم رشد شخصی ما یکی از مهمترین چیزهایی که تحت تاثیر استانداردهای ما قرار میگیره.
وقتی به شما گفته میشه باید پرانرژیتر سرکار ظاهر بشه با ظاهر بهتر سر کار ظاهر بشه با نظم بیشتر سر کارت بری باسواد بیشتر کار بکنی علم و آگاهی و افزایش بدی میتونی همهی اینا ر ظاهرعمومی انرژی و همه چیز تجربرو مهارتها و یک درصد افزایش بدی و فکر کنی خیلی افزایش داده ممکنه سی چهل درصد افزایش بدی و حس کنی بازم کمه خب وقتی فکر میکنی یک درصد افزایش دادی خیلی زیاد بوده و به خاطر استاندارد بسیار پایین رشد شخصی ضعیفی خواهی داشت رشد شخصیت چه اهمیتی داره ما توی فیلمهای دیگه به آموزشهای دیگمون به این بارها پرداختیم یکی از اساتید بزرگ موفقیت دنیا کسی که آنتونی رابینز در نهاردی و خیلیای دیگه شاگرداش بودن میگه موفقیت شما نسبت مستقیمی از رشد شخصی شماست رشد شخصی چیه من ایمان ادیب هر روز بهتر بشه از انرژی ظاهرا هیکل لباسم مهارتها نگرشها منش و اخلاق روابط علم و آگاهی اینا یه کمپلکسی که من میسازه اینها اگر هر روز رشد بکنه جیرانمینگه به نسبتی که رشد میکنه من موفق میشم بیست درصد رشد میکنه من بیست درصد موفقتری خواهم شد صد درصد رشد میکنه من آدم صد در صد موفقتر میشم دویست درصد رشد میکنه من دویست درصد موفقتر میشم هزار درصد رشد میکنه من هزار درصد موفقتر میشمارندیکی از رفرنسهای راجب فکر و دنیای موفقیت خب چی میشه که یکی بیست درصد هم رشد نمیکنه یکی هزار درصد رشد میکنه رشد شخصی به این میگی باید پنجاه درصد رشد بکنی به اونم میگه باید پنجاه درصد رشدش مثلا در شیش ماه پنجاه درصد پشت شخصیتمند میگم که درک بکنیم نمیشه.
برای این دو درصد کاهش مثال میگم به هر دوشون میگه باید پنجاه درصد پشت شخصی داشته باشیم این یه درصدد میکنه بیخیال میشه این بیست درصد رشد میکنه خودش بررسی میکنه میبینه که این یکی باید هلشیبنابر این یکی خودش میره دنبال رشد این و هلش میده یه دیگه شما دو درصد هلش میدی یه درصد دیگه شد سه درصد بیست دفعه هولش میدی بیست درصد رشد میکنه بعد دیگه اصلا همهی اونایی که میخوان رشد بدن خسته میشن این یکی خودش میبینه بیست درصد ما گفتیم پنجاه درصد بیست درصد کمه روش کار میکنه میبردش پنجاه درصد بعد میفهمه میشه بیشتر کار کرد ما بهش گفتیم پنجاه درصد میره هفتاد درصد رشد میکنه صد درصد رشد میکنه دویست درصد رشد میکنه مرسدسادی استانداردش اینقدر ضعیف که نمیتونه زیاد رشد شخصی داشته باشه و در نتیجه موفقیتها منتظر نیستن آدمی که میره دنبال رشد شخصی و هر چقدر که از یک منتورا که استاد از یک کتاب از یک فیلم یاد گرفته فیلم آموزشی یاد گرفته سعی میکنه همونقدر رشد بده دستهی سوم ما بهشون میگیم فرا استاندارد افرادی که فرا استانداری دارندیعنی از سطحی که منتور بهش گفته ترینش گفته استادش بهش گفته توی دورهی یاد گرفته سعی میکنه ارتقا داشته باشه اینا از استانداردی که بهشون داده شده بالاتر میرهمای پنجاه درصد باید رشد کند تا به این رشد شخصی داشته باشه تا به این موفقیت برسی یکی استانداردش ضعیف هیچ وقت به اون پنجاه درصد نمیرسیده همون و انجام میده یکی میفهمه میشه بیزارکنن که تفاوت انسانها را در دنیای ما در مسیر زندگیشون داره رقم میزنه اینجاست که ما میفهمیم چرا بعضی از ماها ارتقای هستیم بهترین ضعیفترین منتور هم میتونه ما رشد بزرگی بدهیر اما بهترین موتورهای دنیا هم نمیتونن رشد بدن بهترین لیدرهای دنیا هم نمیتونن رشد بدن یسری حاضر نیستیم رو خودمون کار بکنیم یا اگر خودمون کار میکنیم بسیار ضعیف یه سری انقدر برامون اهمیت داره و استاندارد اون بالا میره که خودمون میشیم سختگیرترین منتور و لیدر زندگی خودمون میبینیم این استاندارد موضوعی که در فرهنگ ما آموزش داده نمیشه جدی گرفته نمیشه یک مسیلهای که احاطه داره به تمام زندگی ما و آدمی که یاد میگیره استاندارد داشته باشه یک قدم بزرگ در افزایشیک هوش هیجانی و به افزایش هوش معنویش برمیدارممیان و هم روشمندی موفقیتهای بسیار بزرگتری به دست میاره پنج مورد هست که در افزایش استانداردهای تاثیرگذار و کمک میکنه ما استانداردهای بالاتری داشته باشیم تا بتونیم رشد شخصی بالاتر داشته باشیم محوریت شخصیت و نگرش قدرتمندی داشتهباشم و به واسطهی این شخصیت و نگرش قدرتمند و رشد شخصی بیشتر به هر موفقیتی در زندگی خواستیم دست پیدا کنیم اولین موردی که در استاندارد بسیار تاثیرگذار داشتندف و اندازهی هدف ببینید وقتی من هدف بزرگی داشته باشم.
و بهش باور داشته باشم و بخوام بهش برسم ناخودآگاه استاندارد برای رشد افزایش پیدا میکنه بارها شده دیدیم مخصوصا توی جوونترها که میخواد یه ماشین بهتری بخره ماشینش ر ارتقا بده میره برای ماشین لباسای جدیدتری گوشیش ارتقا میده به واسطهی این ماشین خوبی که داره سوار میشه یعنی این حس در درونش هست که من متناسب این باید حالا تیپ بهتری داشته باشم گوشی بهتری دستم باشه این یه مثالوقتی ما هدفهای بزرگی در زندگی داریم استانداردهای ما خود به خود افزایش پیدا میکند البته هدف با تمام مختصات هدف هدفی که اسمارت باشد که خب توی این جلسه نمیتونیم بهش بپردازیم انشالله توی یه جلسه دیگه درموردش صحبت خواهیم کرد در عین حالی توی کتاب اثر مرکبش میگه من چجوری جملهبندی خرابش میگه دلم میخواست با همسری ازدواج بکنه همسری پیدا بکنم با زنی ازدواج بکنم که تمام مشخصاتی که من دلم میخواست داشته باشه یه هدف دیگه میگه اومدم کاغذ قلم داشتم تمام مشخصاتی که از همسرم میخواستم ر نوشتم شد چهل صفحه حالا چی میخواستم نه چهل صفحه شده ولی به هر حال انگار چهل زنبعد میگه اومدم تلاش کردم شبیه مردی بشم که چنین زنی میپسنده اومدم مشخصات مردی ر نوشتم که زنی با این چهلمین مردم میپسنده و شروع کردن به خودم کار کردم و وقتی این مشخصات در خودم به وجود آوردن همسرم ر پیدا کردم که دقیقا با همون مشخصاتی بود که خودم میخواستم ببینید تعریف مشخصات همسرش یک نوع هدفگذاری بوده این باعث شده استانداردها خودش و پیدا بکنه من باید به چی تبدیل بشم تا چنین زنی منگو پسنده یا بتونیم با هم کنار بیایم در کنار هم زندگی کنیم من میرم یه ساز یاد میگیرم مثلا پیانو یادمیگیرم دنیا میگیرن تار یاد میگیرن دیدید اینایی که استانداردشان اینه که صرفا برن تو دوتا مهمونی یه سازی بزنن و یه دو تا آهنگ پاپ بخونن که توجهها را جلب کنند از سطح چهارتان آب بالاتر نمیرن صرفا چهارتا آهنگ پاپ یاد میگیرن که بزنه یه دو سه تا آهنگ قدیمی نوستالژیک ایرانیوی کسی که میگه من میخوام یه روزی توی بزنم تو یه گروه موسیقی بزنم میره درست نتها ر یاد میگیره نواختن درست یاد میگیره کسی که میگه مثلا میخوام یه روزی تو ارسبارانی بزنم.
یاکهان مثلا بزنم باید خیلی بیشتر یاد بگیرم یکی میگه من میخوام یه روز برم برلین موسیقی ر بیشتر یاد بگیرم و مثلا عضو ارکسانمتین بشم یا برم اتریش یاد بگیرم باید بیشتر تمرین اولی که چهارتا آهنگ پاپ میخواد یاد بگیره که فقط توی مهمونیا جلب توجه بکنه یک استاندارد ضعیف یه روزی یه ساعت تمرین کنه پس شیش سه ماه روز یه ساعت کسی که میگه من میخوام یه روزی تو بند تو یه گروه موسیقی بزنم همین در همین حد و روز سه چهار ساعت حداقل به مدت یک سال تمرین کنم کسی که میگن میخوام برم ترکستانی مثلا سه چهار سال روز هفت هشت ساعت تمرین کنیم اگه خواستی سر از اتریش آلمان دربیاری باید بری استادای درجه یک ایرانی روز ایتالیایی که تو ایران هستن مثالمیمیرم سالها با اینا تمرین کنیم تا سر از اتریش آلمان توی موسیقی در بیاریمبر استایل موسیقی کلاسیک و میبینم که اتریشاین هدف داره استاندارد منر تعیین میکنه و استاندارد من اندازهی تلاش و رشد من ر تعیین میکنه پس اگر میخوایم استانداردهای قویتری داشته باشیم هدفهای درستتر و بزرگتری باید داشته باشیم و باید خودمون ر با اون هدف کبکنی به ما استاندارد میده مورد بعدی که استانداردهای ما ر تقویت میکنه اندازهی خواستن ما یعنی وقتی هدف تعیین کردی میزان خواستن تو تاثیرگذار روی استاندارد ما یه داستان قدیمی هست من خیلی وقتا توی جلسات آموزشی این قدیما میگفتن مدتهاست بهش اشاره کردم میگن وقتی که توی مداین که نزدیک بغداد فعلیه کسری نوشیروان میخواست یک کاخ بسازه و پایتختش به مداین منتقل بکنه به وزیرش بزرگمهر دستور ساختن اون کار ر میده و میگه از هرمان تو از هر معماری بهترینهای این داستان از همهی دنیا جمع کن و استفاده کنه و بسازمبعد از یه مدت میرم برای سرکشی به کاخی که بعدا به طاق کسری معروف میبینن که یه دستهای خیلی کند و آروم دارن کار میکنن یه دستهای با سرعت بهتری کار میکنند.
و با کیفیت بهتری یه دستهای با سرعت بسیار بالا و کیفیت بسیار بالا دارن کار میکنن انوشیروان برمیگرده به بزرگمهر بزرگ وزیر دانشمند فرهیخته یکی از افتخارات تاریخ ایران میگه من گفته بودم که بهترینهای دنیار جمع کن و امکانات کافی ر در اختیارشون بگذاریدمن کار کردم میگه آیا حقوق متفاوتی پس نشون میدیم میگنانه یکسان حقوق یکی مینگریست عمل اینها و حتی کیفیت کارشون تفاوتهایی داره میگه من الان به شما میگم میرن سراغ دستی که کند کار میکردن بزرگوار ازشون میپرسه داری چیکار میکنید دقت کنید این قسمت داستان درس بزرگ تاریخیاین اینکار میکردند میگن داریم مثل تمام عمرمون دیوار میسازیم آجر روی آجری دستهی دوم ازشون پرسیده میشه که شما داری چیکار میکنی برمیگردمب میگن داریم یه کاخ میسازیم دستهی سوم ازشون پرسیده میشه شما دارین چیکار میکنین دستهای که بهترین کیفیت و سرعت عمل داشتن میگن ما دستور داریم بزرگترین کاخ برای امپراتور بزرگ کسری انوشیروان بسازیم بزرگمهر میگه جواب شما در جواب این است باشهرهایی ما اینجا تفاوت اندازهی خواستن و بینش افراد ر داریم میبینیم هدف هست ببین الان هدف هر سه دسته یکی اول باید هدف باشه ولی میزان خواستن و بینش به این هدف متفاوته تو این سه تا دسته یک دسته خواستن و بینششون اینه که اخنورا زمان کاخ ببخشید با یه خونه و یه دستشویی هیچ فرقی نمیکنه یا با یه مثلا آغلی وسط بیابون آجرآجر سنگ رو سنگ خیلی از ما با زندگیمون داریم این برخورد میکنیمبا سیمون با شغل مون با آیندمون با هدفهامون یه دستهی دیگهای بینششون به اینه که آقا ما معماری زیاد کردیم ولی داریم کاخ میسازیم این دفعه این ارزشمنددر به کاریشون افزایش پیدا میکنه دستهی سوم که با استاندارد بسیار بالاتری کار میکنن تعریف و بینششون به اون هدف متفاوت بزرگترین کاخ برای امپراتور بزرگ پسرانشان داریم میمیک هدف سه خواستن و بینش بسیار متفاوت استاندارد کاری متفاوت ر ایجاد میکنه واسه نتیجهی متفاوت و قلمیمورد بعدی که بعد از هدف مورد اول بود مورد دوم خواستن و بینش بود اینا ر من تو یه قسمت قرار میدم چون میزان خواستن ما از بینش ما به هدفمون میاد که ما یه بار در طی یکی از ویدیوهاو تابستون پارسال این صحبت کردیم.
که توی سایت میتونید برید ببینید بینش ما به هدف و میزان خواستین میکنه پس مورد دوم بین و خواستن در کنار هم مورد سوم آگاهیهای من هدف بزرگ وقتی دارم خواستن و بینش زیاد و درستی هم نسبت بهش دارم حالا باید علم و آگاهی کافی هم به مسیر داشته باشم مثالی که از در هر میزدم آگاهی تاثیر آگاهی در استاندارد ر نشون میده وقتی کسی چهل صفحه مشخصات همسر آیندهاش مینویسه این فعلگی بالایی داره در مرحلهی بعدی این فرد نمیگه برم دنبال آدمی با این مشخصات میگه خودم به آدمی با این مشخصات تبدیل کنم خودم ر به آدمی تبدیل کنم با مشخصاتی که با چنین زنی بتونن کنار هم قرار بگیرن علم و آگاهی داره میبرتش به سمت اینکه به جای اینکه اولا تمام خواستههامون تمام مشخصات بیارم روی کاغذ ثانیا به جای این که برم دنبال این آدم بگردم خودم به آدمی هم گفت به این آدم تبدیل بکنن اون موقعست که کاینات میزاره جلو انوقتی هدفم مشخصه خواستن و بینش درست و سر جاشه علم و آگاهی میگه باید در چه مسیری حرکت کنن و استانداردهای من افزایش میده اگر من ندونم برای اینکه یه مهندس بشم باید تو دبیرستان ریاضی فیزیک خوب باشه یه مثال خیلید و دم دستی از پیش پا افتاده از علم و آگاهی اندازهای که ریاضی فیزیک میخوندم مساوی با اندازهای که دارن مثلا معارف میخونم اجتماعی میخونم تاریخ میخونم جغرافیون بعدیکه یا تاثیرگذار روی افزایش استانداردهای ما ذهن پرسشگر و توجه به جزییات البته من این دوتا ر باید دو تا بکنم اول در مورد توجه به جزییات میگم و بعد در مورد ذهن پرسشگر بهتره که به این ترتیب بگم ببینید.
توجه به جزییات یکی از چیزایی که استانداردهای ما ر افزایش میده مورد چهارم که استاندارد ما ر افزایش میده ذهن پرسشگر ذهن پرسشگر کمک میکنه ما با عینک متفاوت دنیا ر ببینیم و وقتی با عینک متفاوت نگاه میکنیم استانداردهاموسسه پرسشگر ماره بینشهای قوی و علم و آگاهی میبره ذهن پرسشگر نباشه نه بینش قوی به وجود میاد نه علم پیدا میشه نه کسب اتفاق میافته نه آگاهی افزایش پیدا میکنه ما وقتی میگیم به یکی میگیردبه نفر میبینه درصد پشت شخصی داشته باشید اونی که یک درصد رشد میکنه فکر میکنه خیلی زیاده یکم بزرگترین مشکلاتی که از خودش نمیپرسه چرا باید پنجاه درصد رشد بکنم آیا این یه ذرهای که رشد کردن کافیه اصلا حال فکرکردن و پرسیدن نداره یکی از بزرگترین دردهای امروز اجتماع ماه نود و نه و نه دهم درصد مردم ما درگیر این موضوعن و همین یک موضوع استاندارهاشون ر ضعیف میکنه ومحوری نگرش و شخصیت رشد ر از دست میدن پایهی رشد شخصیشون از بین میره و در یک سطح بسیار پایین زندگی ر ادامه میده و این باعث میشه ک به جامعه پیشرفت نکنه اون دستهی سوم که گفتم وقتی میگیم با پنجاه درصد رشد کنیم دستهی سوم به پنجاه درصد که میرسه میگه خب بذار شصت درصد بکنم بزار هفتاد درصدش بکنم به نظرتون ذهن پرسشگر نباشه به این نقطه میرسه ذهن پرسشگر اونی که یک درصد رشد میکنه صفر ذهن پرسشگر این هزاره ذهن پرسشگری بسیار قدرتمند میگه من به من گفتم پنجاه درصد من پنجاه درصد رشد شخصی داشتم واقعا پنجاه درصد موفقتر شدم اگه صد درصد بشه چی میشه به نظرم سوال سادهی من توی زندگی روزمره با آدمهایی که اون کار میکنن بهشون آموزش میدم یا بهشون مشاوره میدیدم این رو به شدت میبینم که همین سوال ساده پرسیده نمیشه پنجاه درصد رشد کردن پنجاه درصد رشد شخصی پنجاه درصد موفقیت بیشتر شده اگه شصت درصد یا صد درصد چی میشه همین سوال ساده ر میپرسم.
اگر ذهن پرسشگر نبود علم بشر به وجود نمیومد میلیاردها انسان سیب از درخت رویس افتاده یا میوههای دیگر و درخت و سرشون افتاده یک نفر پرسید چرا سیب سقوط کرد بقیهشون فقط خوردنش اون یک نفر شد نیوتونوین سال سادهای که به ذهن میلیاردها انسان دیگه نرسیده بود تاکید میکنم وقتی میگم کل جامعهی ما درگیر به ذهن میلیاردها انسان نمیرسه یه مسالهای یعنی حواستون باشه همهی الدار درگیر این مسیله باشیم اصلا ذهن پرسشگر باعث میشه وقتی ما یه چیزی بهتون گفته میشه از خودمون بپرسیم آیا در مورد من صدمین یا نه آدمایی که ذهن پرسشگر ندارن هر چی بهشون یاد میدیم منکه حاضر نیست خودش مانیتور بکنه ذهن پرسشگر باعث میشه من مانیتور کنم خودم نیوتون ذهن پرسشگر داشت چرا افتاد و بخش بزرگی از دنیای مکانیک خرابههای علمی که امروز ما به فضا میریم پایههای علمی که تلسکوپ جیزره فضا میفرسته اون روزی که نیوتون پرسید چرا سیب از درخت افتادی سوال ساده از یک ذهن پرسشگر گفتم وقتی زنده پرسشگر نیست ما اصلا مانیتورینگ روی خودمون نداریم برای همین استانداردها افزایش پیدا نمیکنه برنمیگردم ببینم چقدر اومدم پشت سرم ر نگاه نمیکنم یه ماشین میشم از تهران میخوام برم شمال میخوام برم اصفهان میخوام برم مشهد کسی که ذهن پرسشگر داره میگه روغن که آخرین بار عوض کردم لاستیکا اوکی یا نه کسی که ذهن پرسشگرا ممکنه با لاستیک صاف و روغنی که ده هزار کیلومتر عوض نشده بره تو جامعه کسی که ذهن پرسشگر داره دایم این کیلومتر سرعتش ر چک میکنه تابلوها ر چک میکنه هی بادیکی میرسم فکر میکنه.
پایین نیاد بالا نره جریمه نشه یا اگه اینجا دوربین نیست با سرعت بالاتر برم و ذهن غیر پرسشگر توی جادهی زندگی ممکنه با سرعت ده کیلومتر در ساعت رن که بدون روغن بدون لاستیک و یه جای بنزین تموم میشه بعد وسط جادهی زندگی وایمیسته با یه ماشینی که به خاطر روغن مونده و سوخته موتور سوزونده لاستیک ترکوند بنزین نداره و یه عمری پشت فرمون بوده صد کیلومتر است هزار کیلومتر هنوز نرفته اما مورد آخر که باعث افزایش استاندارد میشه که درق از طریق ایجاد ذهن پرسشگر کمک میکنه به افزایش استاندارد توجه به جزییات امروز بیحوصلگی مردم ما باعث شده هم توجه به جزییاتشو کم بشه هم پرسشگری ذهنیشون به خاطر فشارهای زندگی بیحوصلهان توجه به زور زیاد کم میشه پرسشگری کم میشه نتیجه چیه فشارهای زندگی بیشتر میشه میشه یه سیکل معیوب مخرب که ما ر نابود میکنه هی من پرسشگری توجه به جزییات کمتر استانداردها ضعیف میشه میان پایینتر فشار زندگی بیشتر میشه دوباره هیبریدومای که نیوتون از خودش پرسید چرا سیب افتاد لی این پرسش این بود که به تک تک لحظهها داره فکر میکنه آدمی که فکر نکنه به مسیر حرکت سیب به این جزییات فکر نکنه هیچوقت سوالی براش پیش نمیاد هیچوقت استاندارداش رشد نمیکنه شما میری تو توی کوچه یه خونه هست شیرآلات آلمانی سنگ ایتالیاییمد خونه امکانات هوشمند داره سیستم الکتریکی هوشمند داره همه چیز خونه با ریموت داره کنترل میشه با یه تبلت داره کنترل میشه یه خونه همونجاس با یه جنس سنگ داغون اون خونه سنگهایی که کنار هم شما درزش نمیتونی ببینی سنگ ایتالیایی گذاشته شیرها را نصف کرده شما خط اضافه نمیبینین خونهب با استاندارد بالا ساخته شده خونهی بغلی کف به جای سنگ سرامیک کرده یه سری که داغون زده درد سرامیکا بازه این ملات بینش تابلو شیرآلات داغونه تازه ساخته شده ها یه جنس شیر افتضاح کار کرده نمیدونم سیستم برقی اتومات هوشمند که نیست هیچی یه سیستم خیلی بدیه کلیپکار شده بارالکتری یکی روی سیمکشی خونه بالاست و هزار و یک چیز دیگه نمیدونم آدمی که انقدر جزییات براش مهم بوده که این خونه ر با سنگ ایتالیایی شیرآلات آلمانی و ایکس و ایگرگ ساخته اون خونه ر با قیمت بسیاری نسبت به متراژ میفروشه و این یکی با قیمت پایینتری نسبت به متراژ این قیمت دستاورد فکر کن دو تا خونهی دویستمتری این باید بیست میلیارد بفروشه و سیزده میلیارد بفروشه چون این به جزییات دقت کردی نکرده توجه به جزییات استاندارد ساخت این بالا برده توجه نکردن به جزییات استاندارد ساخت این آورده مشتری میاد این خونه ر میبینه با سیزده میلیارد با همون متراژ تو همون کوچه نمیپسنده میره این با بیست میلیارد میبینه تو همون کوچه با همون متراژ میپسنده این هم سود بیشتری میکنه هم سریعتر میفروشه استاندارد بسیار قوی دستاورد بسیار بزرگ براش داشته و این استاندارد قوی از توجه به جزییات اومده اگر ما همهی اینها ر کنار هم بگذاریم هدف خواستن بینش علم و آگاهی ذهن پرسشگر با توجه به جزییات انقدر استانداردام رشد میکنه که دیگه هیچ تلاشی برامون زیاد نیست دیگه شیش صبح از خواب پا شدن اذیتمون میکنه دیگه روزی ده دوازده ساعت کار کردن خیلی زیاد به نظر نمیاد اگه روزی دوازده ساعت کار بکنیم یکم کار کردن رشد میکنی رشد شخصی زیاد میکنی و در هر زمینهای پیشرفت بکنی این پیشرفت تور سیر نمیکنه به پلههای بالاتر هم میریم امیدوارم تا که شما از این مطالب استفاده بکنیم و با افزایش استانداردریم بسیار بزرگ ر به دست بیارید شاد و موفق و پیروز باشید.
دیدگاهتان را بنویسید